-
باید بفهمد عاشقم
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1395 10:48
میروم گل میخرم، باید بفهمد عاشقم گل برایش میبرم، باید بفهمد عاشقم گل نیازی نیست، وقتی اینقدر حالم بد است از همین چشم ترم، باید بفهمد عاشقم از همین اصرار که ، هی سعی دارم بی دلیل از مسیرش بگذرم، باید بفهمد عاشقم از همین دیوانه بازی های بی حد و حساب از همین شور و شرم، باید بفهمد عاشقم یک نفر در شهر پیدا کن که نشناسد مرا...
-
دل آدم
سهشنبه 18 خردادماه سال 1395 23:12
شوق دریا شدن و.. قطره ی شبنم بودن غیر اندوه چه دارد دلِ آدم بودن دست تقدیر تورا کاش به من پس بدهد تاکه باقی ست کمی فرصت با هم بودن سعی دارم به گناهی متوسّل بشوم قسمتم نیست به لبهای تو محرم بودن بی تو ای میوه ی ممنوعه چه فرقی دارد اهل فردوس برین یا که جهنّم بودن جز تماشای جگرگوشه ی خود روی صلیب چه گلی زد به سرش پاکیِ...
-
دلخوشی
سهشنبه 18 خردادماه سال 1395 23:08
دلخوشی هرگز نیامد شایدم قسمت نبود پشتِ هر حکمت لزوما هم درِ رحمت نبود عاشقی کردن شبیه قصّه ها زیبا نبود عشق هم آمد ولی جز لایقِ لعنت نبود غارِ من گنجایشی دیگر به غیر از من نداشت هر که آمد ماندنی شد،از قضا دعوت نبود تاب دارد مغز من سُر میخورم در خاطرات زندگی چیزی به غیر از تونل وحشت نبود هر چه پیش آمد سپر کن سینه را با...
-
خسته
دوشنبه 3 آذرماه سال 1393 09:04
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ/ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺰﺩﺵ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻩ/ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺍﻓﺴﺮ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺷﺮﺍﻓﺘﻤﻨﺪﯼ/ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﯼ ﺟﺮﻡ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻩ/ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭﺟﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ/ ﺑﯿﻦ ﺩﻋﻮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ/ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺯﻥ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﻬﺮ ﻃﻼﻕ/ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺪﺵ ﺳﻮﮊﻩ ﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ/ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﭘﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﻣﻌﺘﺎﺩﺵ/ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﺩﺭﺩ ﺧﻤﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 تیرماه سال 1393 09:13
من خاطرت را می خواستم نه خاطره ات را و دریغا که سهم من از تو ، شد کوله باری از خاطره …
-
عاقبت
چهارشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1393 23:27
وقتی انسان تمام عمر کار بکند لحظه ای فرا می رسد که در می یابد کارهای دیگری نیز می توانسته بکند مثلا : عاشق شود و زیر باران قدم بزند… به دنیا و مشکلاتش و لو برای چند ساعت فکر نکند… از گرمی دست معشوق گُر بگیرد… ولی حالا چند حساب بانکی دارد چندین مرضِ سبُک و نیم دو جین قرص برای نفس کشیدن… از این رو تاسف می خورد !
-
کوزه
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 21:52
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بودهست این دسته که بر گردن او میبینی دستیست که برگردن یاری بودهست
-
خاطره
جمعه 1 آذرماه سال 1392 10:29
مـا خاطره ها را می سازیم . . . خاطره ها ما را ویران می کنند . . . !
-
جاذبه
سهشنبه 23 مهرماه سال 1392 00:03
جاذبه ی سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه ی زمین ، سیب را ! فرقی نمیکند ؛ "سقوط" سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست ...
-
گل فروش
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 12:20
بیچاره گل فروش تنها کسی است که ، وقتی با گل وارد خانه میشود همه غمگین میشوند . .
-
دانه های دل
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 00:41
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم چه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 23:41
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند ما را ز درون خویش غافل کردند انگار کسی به فکر ماهی ها نیست سهراب بیا که آب را گل کردند
-
زنی را میشناسم من
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1392 13:51
زنی را می شناسم من که شوق بال و پر دارد ولی از بس که پر شور است دو صد بیم از سفر دارد * زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه * سرود عشق می خواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون امیدش در ته فرداست زنی را می شناسم من که می گوید پشیمان است چرا دل را به او بسته کجا او لایق آنست *...
-
قلب
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1392 12:33
من از ساختمان قلب خود در شگفتم که چون سنگ مقاوم و گاهی چون شیشه بی طاقت است.....طوفانهای حوادث مرا تکان نمیدهد ولی از یک نسیم ملایم محبت به خود میلرزم
-
کاش بچه میموندیم
شنبه 29 تیرماه سال 1392 13:55
ﯾﺎﺩﻣﻪ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻌﯽ میکردم ﭘﺎﻡ ﺭﻭ ﻗﺒﺮﺍ ﻧﺮﻩ ؛ ﺗﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺟﯿﮕﺮﻡ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ؛ ﭼﺸﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ و ﺗﻮی ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ … ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝﮔﺬﺷﺖ ، ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ …ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻫﺎ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺗﺮ و ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺷﮑﯿﻞ ﺗﺮ ! ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻗﺒﺮ ﭘﺎﻡ ﺭﻓﺖ یا ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎشون ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ...
-
پینه
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 12:59
پیشانی حاجی شهر پینه بسته بود دستان پدرم نیز ... بزرگ تر که شدم فهمیدم پدرم با دستهایش نماز می خواند ... حس می کنم بوسه بر این پینه ها عبادت است
-
دلبستگی
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 22:55
اگر دل بستی,محکم نبند… چون او میرود و تو میمانی ویک ‘گره ی کور’…
-
روزگار ما
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 08:49
سیب می خواهـــد دلــش ... آنکه بی حساب عاشـــق است ... امــا نمی داند ...! کـــرم دارد روزگـــار مـا !
-
دقت کردی؟
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 00:06
گاهی... جای رحمت میشویم زحمت جای محرم میشوم مجرم جای ژست میشویم زشت جای یار میشویم بار جای قصه میشویم غصه جای زبان میشویم زیان و.... پس زیادی به خودمان مغرور نباشیم چون با یک نقطه جابجا میشویم
-
خوشبختی دنیا
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 20:04
خاصیت دنیاست در اوج داشتن و خوشبختی دلهره ی ” از دست دادن ” پر رنگ تر است . . .
-
روزگار تکراری
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 12:14
سهراب سپهری در جشن تولد یک سالگی فرزندش گفت : عزیزم ! یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی ! از این پس همه چیز تکراریست …
-
نگاه تو
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 11:10
ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر ، شیرازتر دیگران نازند و تو از نازنینان، نازتر چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست چنگی از تو چنگ تر، یا سازی از تو سازتر قصۀ گیسویت از امواج ِ تحریر ِ قمر هم بلند آوازه تر شد، هم بلند آوازتر گشته ام دیوان حافظ را ولی بیتی نداشت چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر چشم در چشمت نشستم،...
-
قفس
شنبه 10 فروردینماه سال 1392 11:05
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا بال و پری نیست حالا که مقدر شده آرام بگیرم سیلاب مرا برده و از من اثری نیست بگذار که درها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست . . .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 23:51
گمشده ی این نسل اعتماد است نه اعتقاد،اما افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتماد.
-
نوازش
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 22:33
موهایش را نوازش کن قبل از اینکه سفید شوند . زن است دیگر با همه زن بودنش ، دوست دارد نوازشت را ولی باهوش است . فرق ریا با صداقت را می فهمد !
-
حوا
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 00:41
سیب هنوز هم شیرین است هنوز هم آدم بهشت را به لبخند حوا می فروشد ، شیطان بهانه بود
-
خدایا سرده
شنبه 14 بهمنماه سال 1391 23:28
خدایا ! سرده این پایین ، از اون بالا تماشا کن اگه میشه فقط گاهی ، خودت قلب منو "ها" کن !
-
رویای محض
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 01:06
نوبر است این چشم ها حیف است خوابش می کنی تا به کی قلب مرا هر شب خرابش می کنی؟ آنقدر سیب گناه از چشم هایت می کند مطمئنا یک شبی آدم حسابش می کنی کاش می شد کوچه ای باشم که شب ها در سکوت با قدم هایت دچار اضطرابش می کنی باشد از جنس خدایی پس خدایی کن بگو کی دعایی را که کردم مستجابش می کنی؟ خانه ای می سازم از عشق تو در رویای...
-
درست ببینیم
شنبه 2 دیماه سال 1391 22:34
ﻣﺎ ﻋــﺎﺩﺕ ﮐـﺮﺩﯾـﻢ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺗـﻮﯼ ﺧــﻮﻧـﻪ ﻓــﯿـﻠﻢ ﻣـﯽ ﺑـﯿـﻨـﯿﻢ ، ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺑـﻪ ﺗـﯿﺘـﺮﺍﮊ ﺭﺳـﯿﺪ ﺩﺳـﺘـﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﺧـﺎﻣــﻮﺵ ﻣــﯽﮐـﻨـﯿـﻢ، ﯾـﺎ ﺍﮔــﻪ ﺗـﻮﯼ ﺳــﯿـﻨﻤﺎ ﺑـﺎﺷــﯿﻢ ﺳــﺎﻟـﻦ ﻭ ﺗــﺮﮎ ﻣـﯽﮐــﻨـﯿﻢ . ﻣـﺎ ﺗـﻮﯼ ﺯﻧــﺪﮔـﯿـﻤﻮﻥ ﻫـﯿـﭻ ﻭﻗــﺖ ﮐــﺴــﺎﻧﯽ رﻭ ﮐــﻪ ﺯﺣــﻤـﺘـﺎﯼ ﺍﺻــﻠـﯽ ﻭ ﺑــﺮﺍﻣﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﺸﻦ ﻭ ﻧـﻤﯽﺑـﯿـﻨﯿﻢ ، ﻣﺎ ﻓـــﻘـﻂ ﮐــﺴــﺎﻧـﯽ ﻭ...
-
تقدیر
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 14:35
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد بی گمان من می شوم بازنده و او می برد اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد