کلبه دلدادگان

پیداست که دل کندن اگر آسان بود / فرهاد به جای بیستون دل میکند

کلبه دلدادگان

پیداست که دل کندن اگر آسان بود / فرهاد به جای بیستون دل میکند

کاش میشد...


کاش می شد خالی از تشویش بود


برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست


کاش با هر دل , دلی پیوند داشت


هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .

نظرات 1 + ارسال نظر
سلیمانی دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ب.ظ

سلام همکلاسی
خوبتر از اونی بود که فکر میکردم
هرچه بنویسی آب
باران نخواهد بارید!
مهم آسمانی ست که بالای گریه هایت
راز دار تکلم تشنگی باشد
موفق باشی

سلام ممنونم شما لطف دارید از حضورتون خیلی خوشحال شدم بازم به ما سر بزنید کلبه خودتونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد