کلبه دلدادگان

پیداست که دل کندن اگر آسان بود / فرهاد به جای بیستون دل میکند

کلبه دلدادگان

پیداست که دل کندن اگر آسان بود / فرهاد به جای بیستون دل میکند

عاقبت

وقتی انسان تمام عمر کار بکند

لحظه ای فرا می رسد که در می یابد کارهای دیگری نیز می توانسته بکند

مثلا : عاشق شود و زیر باران قدم بزند…

به دنیا و مشکلاتش و لو برای چند ساعت فکر نکند…

از گرمی دست معشوق گُر بگیرد…

ولی حالا چند حساب بانکی دارد

چندین مرضِ سبُک و نیم دو جین قرص برای نفس کشیدن…

از این رو تاسف می خورد !

کوزه


این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

خاطره



مـا خاطره ها را می سازیم . . .
خاطره ها ما را ویران می کنند . . . !


جاذبه


جاذبه ی سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه ی زمین ، سیب را !
فرقی نمیکند ؛
"سقوط" سرنوشت  دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست ...

گل فروش


بیچاره گل فروش
تنها کسی است که ، وقتی با گل وارد خانه میشود همه غمگین میشوند . .